ریحانهریحانه، تا این لحظه: 17 سال و 6 ماه و 5 روز سن داره

ریحان جیگر

اولین روز کلاسهای ریحانه جونم

سلام عزیزکم امروز ساعت 1 بعداز ظهر یعنی درست یک ساعت و ربع پیش با هم رفتیم مهد قرآن . و تو حسابی شوق و ذوق داشتی که بریم . امروز  استثنائا که روز اولتونه براتون جشن گرفتن از ساعت 1 و نیم تا 4 . همه دوستاتم اومده بودن . البته هنوز باهاشون دوست نشدی اما امیدوارم به زودی با همه ایاق بشی . خلاصه شما بچه ها رفتین سر کلاس و خانوم ده پرور یعنی معلمتون هم اومد . از اون ور ما مامان ها هم که نگران شما بودیم بیرون وایساده بودیم ببینیم شما چه می کنین. اما خانوم مدیرتون همش به ما می گفت برین خونه هاتون و ساعت 4 بیاین . منم یه کم وایسادم و یواشکی دیدم که وقتی خانوم معلم از شما پرسید کی بلده قرآن بخونه تو گفتی من و شروع کردی به قرآن خوندن که حسابی...
1 آبان 1390

خاطره روز اول مهد

دیروز که گذاشتمت مهد دوباره ساعت 3 و نیم اومدم دنبالت البته پیاده و کلی حال داد .تازه یه بهونه و اجباری برای پیاده روی پیدا کردم . مگه اینجوری مجبور بشم یه کم پیاده روی کنم . البته ازخونه تا مهدت با اتوبوس دو سه تا ایستگاهه اما چون به سمت مهدت سرپایینیه در عرض یه ربع رسیدم اونجا . خلاصه دیروز فقط جشن داشتین و بازی و خانوم معلمتون براتون یه شاخه گل رز زیبا و یه مداد که سرش رو فرفره زده بود و تزئینش کرده بود رو به شما یادگاری داد . من اونارو ایشالا تا وقتی بزرگ بشی برات نگه می دارم . خلاصه به عنوان اولین روز حسابی حال کرده بودی و می گفتی که حسابی بهت خوش گذشته بود . راستی در مورد کیفت نگفتم که بالاخره برات یه کیف چرخ دار خوشگل خریدیم . آخه ت...
1 آبان 1390

دختر گلم با لباس فرم مهد

سلام نازنینم از امروز هفته دوم مهدتون شروع میشه.تو این چند وقت لباس فرمت آماده نبود و تو با لباس دیگه می رفتی مهد ولی برای این هفته لباست رو که داشتن می دوختن آماده شد و تو از امروز با این لباسا رفتی . منم چند تا عکس خوشگل ازت کنار مهدتون انداختم تا یادگاری بمونه. اینم از عکسات:       فدای دختر قشنگم بشم عسلم اینم از در مهدتون و اینم آخریش ...
1 آبان 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ریحان جیگر می باشد